سه قسمتم:
-روح
- من
- بدن
روحم همونجاست که درسای زندگی و تجربیات توش میشینه و قراره که مثلا اسمش ناخودآگاه باشه و درسایی رو که گرفتم و نکات خوبی رو که میشنوم تو زمان درست در کسری از ثانیه بروز بده(چرا این همه نکات زندگی از همه جا میگیریم و موقع مناسب عکس العمل اشتباه نشون میدیم و بعدش خودمونو میخوریم که چرا به ازای عمل ایکس خروجی ایگرگ ندادم با اینکه میدونستم کار درست چیه؟یا شهود یا نبوغ میتونه تو روح چیزی بنویسه)
-من: همین کسی که به روح و جسم خوراک میده و دنبال نیازاشونه
-جسم: محل جولان روح
نتیجه:
اوه ه ه ه /چه منه خرابکاری
یا
به به به /چه منه کار درستی
این روحه یه چیزایی رو توجیه نکرد البته من اسمشو مغز گذاشته بودم
یک سال پیش:
"گاهی جسمم چیزی رو طلب می کنه که روحم از اون گریزانه. دعوای بین روح و جسم در می گیره. هر کدام حرف خودشونو می زنند و پس از قهر کردنشون، من که حاصل قرین شدن اونها هستم، به مانند طفلی یتیم، سرگردان و حیران، خیره می مونم که باید به کدام سو گام بردارم.."
به سوی لذت بیشتر شاید.