پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

ترسو...

نمیدونم چرا وقتی میخوام شاد باشم احساس حماقت میکنم یا وقتی میخوام به شیرینکاری های یه نفر لبخند بزنم احساس میکنم دارم باج میدم یا بیش از حد نگران آینده ام یا همش فکر میکنم اونطور که باید سعیمو برا موفقیت نکردم یا....بایستی قوی باشم.باید بپذیرم و سعی کنم یه کم شجاع باشم.باید بتونم همونقدر که حرص بدست آوردن دارم میل از دست دادن داشته باشم و این یه قدم بزرگه که امیدوارم همه بتونن بردارن.همه اونایی که مثه منن.آمین

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ب.ظ

میل از دست دادن /دارم فکر میکنم اگه این میل رو تعمیم بدیم به همه داشته ها چه وضعیتی پیش میاد و چه کارهایی که از انگ گناه بودن رها میشند/نمیدونم خوب بود یا بد....

و اما حالتون خوبه؟

سلام .نمیدونم.شایدم نهخوب نیس زیاد

جوراب شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ

منم مثل توام خیلی. امین

می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد