من می خوام بگم مساله مساله ی انتخاب نیست. معیار ما برای همه چیز بهتر شدن زندگیه ( منظورم وجه خاصی نیست ) و هر کدوم هم به طرز شگفت انگیزی توی خلوت خودمون دیدگاه متفاوتی به زندگی داریم. عرفان رو من مجموعه جهان بینی ها می دونم که میتونه خیلی روی روند زندگی تاثیر بذاره. یک طرف واقعیته ( خوشبینانه نگاه کنیم ) یعنی زندگی که داریم می گذرونیم، آدما، خودمون، زمان ( البته این رو هم به هیچ وجه مطلق نمی دونم ) و یک طرف مجموعه ای از سوالات بی پاسخ و مکاشفه های لذت بخش. چون تعریفمون از یکی از این دوتا یا هردوش خصوصا زندگی یه جاهاییش میلنگه اینه که قرارشون دادیم جلوی هم و این حتی میتونه یه جور بدعت باشه که یه موقعی گذاشته شده ( بدون قطعیت ) و نکته بعد اینکه کسی که ادعا کنه راهشو صد در صد پیدا کرده ( با این که بعضی وقتها به حال اینطور آدما قبطه می خورم ! ) من پیشنهاد می کنم بیشتر تفکر کنه. چون این صحرا بسیار وسیع تر از این بحثهاست ( باز هم بدون قطعیت ).
در حلقه وصالش ای دل مپیچ کانجا...سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
و اگر گفتم هر دو برای دلایلی بود که گفتم. منظورم اعتداله هرچند ممکنه از منی که معتدل نیستم این حرف خیلی پذیرفته نشه ولی واقعیت اینه خانوم سحر. و البته شاید روزی من هم نظر دیگه ای داشته باشم. من نمی خوام حرفام رنگ ادعا پیدا کنه ولی ساعتها بحث و مجادله داشتم و در فواصل زمانی مختلف نظر هایی کاملا با این نظرم متفاوت به هر حال این نظر این روزم بود.
اول : بابا عجب عکسی اینا کجا نماز می خونن ما هم بریم یک چند تا شات بزنیم :)) هر دو دلبر رو جانم ! دو تاش رو بگیر خودتو راحت کن ! من که از عرفا بزرگ معاصر توی شیعه حداقل آدم بدون زندگی و زن ندیدم , اکثراً کار هم می کردن ! به گفته شاعر گران سنگ " عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست "
شایدم کردیم این کارو...قسمت چی باشه!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
از سه دل بودن که بهتره
سه دل؟!
الان دو دلی؟
الان
جفتشم نگه دار زندگیتو بکن. یه عالم چیز الکی وصله به اینا اونارو بکن بنداز بره.
سخته
اکثر مردها نه بهتره بگم همشون دو دل یا بیش از دو دلند.درست نمگم حسین؟
آخ
خودتم حتما ان طوریئی.
نه ع.خ جان اون دلبریو که بیشتر دلتو برده اونو فقط نگه دار.گوش به حسین نده.
اوه یا
بین عرفان و زندگی گیر کرده ایم، چه کنیم؟!
آتش به پا کن
من می خوام بگم مساله مساله ی انتخاب نیست. معیار ما برای همه چیز بهتر شدن زندگیه ( منظورم وجه خاصی نیست ) و هر کدوم هم به طرز شگفت انگیزی توی خلوت خودمون دیدگاه متفاوتی به زندگی داریم. عرفان رو من مجموعه جهان بینی ها می دونم که میتونه خیلی روی روند زندگی تاثیر بذاره. یک طرف واقعیته ( خوشبینانه نگاه کنیم ) یعنی زندگی که داریم می گذرونیم، آدما، خودمون، زمان ( البته این رو هم به هیچ وجه مطلق نمی دونم ) و یک طرف مجموعه ای از سوالات بی پاسخ و مکاشفه های لذت بخش. چون تعریفمون از یکی از این دوتا یا هردوش خصوصا زندگی یه جاهاییش میلنگه اینه که قرارشون دادیم جلوی هم و این حتی میتونه یه جور بدعت باشه که یه موقعی گذاشته شده ( بدون قطعیت ) و نکته بعد اینکه کسی که ادعا کنه راهشو صد در صد پیدا کرده ( با این که بعضی وقتها به حال اینطور آدما قبطه می خورم ! ) من پیشنهاد می کنم بیشتر تفکر کنه. چون این صحرا بسیار وسیع تر از این بحثهاست ( باز هم بدون قطعیت ).
در حلقه وصالش ای دل مپیچ کانجا...سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
و اگر گفتم هر دو برای دلایلی بود که گفتم. منظورم اعتداله هرچند ممکنه از منی که معتدل نیستم این حرف خیلی پذیرفته نشه ولی واقعیت اینه خانوم سحر. و البته شاید روزی من هم نظر دیگه ای داشته باشم. من نمی خوام حرفام رنگ ادعا پیدا کنه ولی ساعتها بحث و مجادله داشتم و در فواصل زمانی مختلف نظر هایی کاملا با این نظرم متفاوت به هر حال این نظر این روزم بود.
اول : بابا عجب عکسی اینا کجا نماز می خونن ما هم بریم یک چند تا شات بزنیم :))
هر دو دلبر رو جانم ! دو تاش رو بگیر خودتو راحت کن ! من که از عرفا بزرگ معاصر توی شیعه حداقل آدم بدون زندگی و زن ندیدم , اکثراً کار هم می کردن ! به گفته شاعر گران سنگ " عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست "
شایدم کردیم این کارو...قسمت چی باشه!