پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

عارف حریص..

اینکه میگن بلانسبت ممکنه شتر یه روز برگرده و به جای چوبی که خورده گاز بگیره شاید واقعا اینطوری نباشه و شاید مثلا همچین شتر نادری کوهاناش پایین باشه و فلاناش بالا اما اگه اوخمش اندازه کوهانشم باشه بازم به پررویی صاحابش نیست.

دیروز رفتیم مسجد تعذیه یکی از همکارا که یه هویی چپه شده.از اونجایی که ملت این روزا یه سره مشغول درآوردن لقمه از تو حلق همن این مرحومم یه دشمنایی  داره.یکیشون تو مسجد جلو من نشسته.بحساب اومده مجلس تعذیه دشمنش.شکی ندارم که تو دلش قند آب میکنه.عکس دشمنت با روبان سیاه و زن و بچه گریون که شیون میکنن.اگه شغالم باشه اشکش در میاد.این بابا عین مجسمه بودانشسته چسخند میزنه.تو یه کتابی به نام تاریخ بیهقی میخوندم که یه بابایی به اسم بوسهل زوزنی سر حسنک دشمنشو گذاشته بوده تو سینی و شراب میریخته رو سرش و با خونش که مخلوط میشده از تو سینی میخورده که مستنده.اون موقع باورم نمیشد که داستان میتونه واقعا جدی باشه.الان فهمیدم که تا آدم رو زمینه نفرت هست و تا نفرت جنگ و اینا هست.پس بهتره بریم سر زندگی و سعی کنیم دشمن کمتر بتراشیم و اگرم کسی دشمن شد نترسیم.عادیه.

پدر کشتی و تخم کین کاشتی....پدر کشته را کی بود آشتی

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ق.ظ

کی بود؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد