این روزا که میگذره بیشتر حس میکنم که دیگه نمیشه سهل انگاری کرد.مجبوری افسار اسب نفستو بگیری و بلند تو اون گوش پشمالوی چاقش بگی: هششششش!...مسئولیت داری حالا.یه چیزایی رو قبلا نمیفهمیدم مثلا اینکه چقدر سخت میتونه باشه قبول مسئولیت یه نفر دیگه ولی حالا با خودم میگم چه ابله بودم.معرفتی که توام با عمل نباشه توهم میاره!
بله
دارم فکر میکنم اگه خانم هم وبلاگ دار بود یه همچین پستی مینوشت
موفق باشی
فک نکنم
:-)
چرا مینوشت بپرس
میخونه وبلاگت رو؟
یه بار همش
موافقم.
قربان شما