از کنارم میگذشت ضربان نبض تو گرم چون توسنی دویده در صحرا و چون گرمایی برخاسته از زمین در وسط روز سیر از خورشید.از کنارم میگدشت عمر همچون نسیمی بر لای درخت سپیدار وقتی که برگها را قلقلک میداد و برگهایی که جانانه میخندیدند با صدایی شبیه به زندگی بی تفاوت به من.بر ارابه زندگی سوار ، شوق بودن با تو در بسته ای پستی بر ترک دوچرخه زمان واز روبرو می آید ، من گلویم خشک شده .این روزها بد جور شدیدا ملموس میگذرد.
گاهی فقط مهم این است که بگذرند
همین
مهم است
likeeeeeeeeeeee
متشکرم
سلام
این تیپ نوشته ها رو خیلی دوست دارم چون از اعماق دل بر میاد پس لاجرم بر دل هم میشینه
فقط کاشکی اون مخاطب خاص هم یه ذره , بله فقط یه ذره اینا رو درک میکرد
به امید اون روز
مرسی رفیق
پیر شدی دیگه برا همین گذر ملموس میبینی
دیگه بعله
بیلیب
خیلی زیبا بود...گلوی من هم خشک شده...گلوی خیلی ها این روز ها خشک شده دوست
خشک