قدیما یه اصطلاحی بود که میگفتن یارو از سال به در شد یعنی سال قبل روزگار جرش نداد یا میگفتن یارو از عمر به در شد که یعنی عاقبت به خیر شد اما این روزا من حس میکنم همه داریم از روز به در میشیم یعنی شب که میشه باس خدارو شکر کنیم که به f نرفتیم اون روز.خلاصه لحاف چل تیکه عمر از روزا تشکیل میشه نه سالا...خدا به ما رحم کنه اون وقتی رو که از ساعت به در میشیم.میاد.سونامی اجتماعیمون اونجاس.
سگی دیدم که بادباک میجوید.
مرد باید که در کشاکش دهر کره خری باشد برای خودش چموش والا میگن عجب خریه!
حلاج بر پای دزدی بوسه زد و گفتند سی چه کردی این کار را؟ و دِن هی سِید:هرکه بود به کار خویش تمام بود و حتما چنان خوف و دفن بودی که بر دار رفتی.منثور هم بر دار باید.
عجب از من که خودرو خویش در کوچه پارک همی کردمی و تا کنون دو بار است که شیشه آن را همی در هم میشکنند در طول دو سنه متوالی و من مانده ام که آخر کدام خری است که سر در آخور ما کند به هوای یافتن جو پاکیزه و علف تازه؟!بلی ایشان سعی و خطا کار شده اند.همی دزدان را گویم.به هر هدفی که ببینند حمله میکنند شاید چیزی بیابند و این واگو کند که حتی دزدان نیز حال تعقیب و ارزیابی سوژه را ندارند و سود خویش در شانس خویش مستغرق همی بینند و هر درجی که بییند همی گشایند مگر دیو شانس یاری کند و بیچاره صاحب صندوق که هی بایستی قفل تازه بخرد و احتمالا در آینده هر کس محتویات خودرویش را بنویسد بزند بر شیشه .