پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

کسالت

چیز زیادی واسه کشف کردن نمونده.یه زیر دریا ها مونده یه سرطان و ایدز مونده یه کهکشان مونده و دو سه تا چیز لاینحل دیگه.شوق کشف کردن جهان،جهانی که دیگه اسراری نداره ، همه رو کسل کرده.به جاش میجنگن که نابود کنن که بتونن دزدی کنن یا ازنو بسازن . عین همون بچه ای که پازلشو به هم میریزه و از نو.کسالت جهانی شده.

پین

تمام پیشرفتهای بشر برای ازبین بردن دو چیز بوده :درد روحی و درد جسمی...آلفردو گنزالس

دلیلی نداشت

یه ظرف آب بم یاد داد که چرا این همه زور میزنیم که بالانس رو حفظ کنیم.یکم کجش کردم .جریان بوجود آمد.

landscape

خسته می شوم.نردبان را بر می دارم.از تن لهیده خانه بالا میروم.خانه ای که زیر آسمان زمان تاب آورده.تا آخرین پله.چیزی جز روزمررگی نمیبینم.هیولالهای وجود به ماهیت مورچه بدل می شوند.اما از نردبان دوباره پایین می آیم.خوشحالم که هنوز میتوانم سیگنالها پنج حس را درک کنم.خوشحالم که تا خاک مانده.که می داند.از من عکس بگیر.