پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

بوزورگی

بزرگی را پرسیدم که چگونه است پشه ای نمرود بر زمین زند و عنکبوتی پیامبری پنهان کند و ما از پس خرج دو روزه خود بر نیاییم.بر من اعتراض کرد و گفت :تو نیز اگر شانس در کیسه داشتی و در هر کار رعایت بالانس داشتی اکنون کارخانه آدامس داشتی و این از بازی های روزگار است که از هزار تخم یکی گل کند. رفته بودم به کوچه دلبر تا شوم با نگاه او پرپر دلبرم دید بنده را ز قفا گفت گمشو کثافت عنتر
نظرات 1 + ارسال نظر
بانو جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:56 ب.ظ http://tasiyan.blogsky.com

آه که طالع اگر مدد می کرد. آه که اگر شانس در کیسه بود... چه دامن ها که به کف نمی آوردیم

آه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد