پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

مقصد...

به گمانم پنج مرحله داشته باشد.مرحله اول همچون طلب٬ به دنبالشی میروی یا به دنبالت می آید تا می یابی.مرحله دوم از خودت میگویی و از خودش میشنوی.در مرحله بعد فرض کن همچون اطمینان خاطر کودکی که به آسودگی میخوابد و دیر هم٬ چون میداند مادر هیچگاه خواب نمی ماند و او صبح به موقع بیدار میشود .در مرحله چهار همچون پدری که سالها برای کودکش حساب پس اندازی پر میکند برای آینده اش تا  روزی که خواست بپرد بالهایش قوی تر باشد٬ پولی را که از عمرش جدا کرده و کودک نمی داند.اما در مرحله پنجم گویی بود و نبود او فرقی ندارد٬مستغرقی!.

به یاد

میزمیزم :-)

خوش ترم

از وقتی که خادم حرم شدم و خواب میمونم بعدش به زور میکشدم که پاشو بیا ،خوشترم/حالا به هر معنی! خشک و ترم -آتیش نمیزنه ولی آبم نمیریزه.الافیم دست خودمه.دارم  تصمیم میگیرم که بپرم تو آب یا بزنم به آتیش.

مغز ابولعجایب

-ببخشید آقایه؟ ..ااام...ااااممم... نجاتی؟

-بله جانم؟

-مو کاشتین؟

-آره

-لاخی چند در اومد؟!!!!(اینو خیلی جدی گفت به روج پدر ژپتو قسم)

خواب مغشوش

به عنتری میمونه که لوتیش زده باشه در ماتح-تش.به عنتری میمونه که بعد از اینکه لوتیش شوتش کرد در رفته باشه و اومده باشه تو یه خونه بگه من از این پس ریاست کل شمایم! یم. بعد فکر کن چی میشه.صبح که میاد بلن شه صورتش عین جارو رو موکت خش خش میکنه با بالش.خودشو میخارونه.زنش شاکیه .میگه آخه عنتر نه به خیکت نه به پشمت نه به چیت آخه من زنت شدم.اشاره میکنه به اونجاش.عنتر بی تربیتیه.البته که هیچکیم نمیدونه از کجا اینهمه ثروت به هم زده.مهمتر از اون زبون آدما رو یاد گرفته.باشون حرف میزنه.اشک میریزه.فحش میده.اما طفلی زنش.باباش به زور دادش به این و الا این که عاشق آمیتاپاچان! بود که.هی هی.من خودم یه شیپیشم تو تن  این میمون دارم یه عمر میبینم اینا رو.خیلی لجم در آد میرم یه گاز خطرناک ازش میگیرم یه چیکه دلم خنک شه.البته یه بارم بد جور نزدیک بود ما رو له کنه.جس زدم و الا الان مولکولامم پوسیده بودن رفته بود پی کارش.شنیدم از این عنترا زیادن .راسش هوس سفر کردم.هوس سفر به تن یه عنتر دیگه.ببینم پشمای جای دیگر هم همین رنگ هستش یا که نه؟...برگرفته از  از خاطرات یک شپش

مصائب تاهل

اتاقمو رنگ میزنم.یه دست.دو دست.سه دست.لامصب نمیپوشونه.معلومه که من اصلا نمیتونم چیزیو رنگ کنم همینطور کسیو.الا از نفس بیوفتم.

ما اینکاره نیستیم.

کشتی

بعضی وقتا یه اعراب همه چیو بالا پایین میکنه .اشتباه کوچیک تو ممکنه تبعات بزرگی داشته باشه .به هرچی که از تو بزرگتره و نمیفهمیش احترام بزار.ممکنه از پسش برنیای اگه چشش بیوفته دنبالت.هرچیزی که تو این دنیا عظیمه قطعا قدرتی داره.غافل نباش.نظر نده.بترس.کارتو بکن.

دوستت دارم

زیاد گفتنش شأنشو میاره پایین.بهتره بزاری بشینه تو نگات٬ بشینه تو صدات٬

ته تهش

اون ته ته آرزوهای آدم فقط یه چیز هست.نه پوله نه چراغ جادو نه آب حیاط نه اکسیر جوانی ...تنها چیزی که هس: حق انتخابه

آدم که شهر نشین شد////

مقایسه کرد و مقایسه کرد و مقایسه کرد .

ت را زو


بله یکی از آیین های همسر داری اینه که هیچوقت بینتون ترازوی دیجیتال نزارین و ترازو باس طوری باشه که بعضی وقتا مثلا سه کیلو رو  با ده گرم مساوی نشون بده  و اسمش ترازوی معرفته...جوونم معرفت.مطمئنا موارد مشابه تو زندگی زیاد پیش میاد اما باس ترازو درس باشه تا حساب کتابا جور دربیاد...آدمه دیگه...والا