سلام ... من و کاغذ وقلم رفیق همیشگی هستیم ... بارها نوشتم از سر از نو از آغاز اما تغییری ندیدم ... این حق من نبود از زندگی ... گرچه خود کرده را تدبیر نیست ... حرف حرفه دله آقا جان ... به تعداد نفس هام مرور کردم هر روز از زندگیمو و رج زدم کلاف آرزوهامو اما فقط رسیم به هیچ ... هر روز بخ خودم نمره میدم یه صفر گنده ... این سهم من نبود ونیست اما ... امید نمرده و آرزو هنوز زندست ورویا بیدار(چقده اسم توی این جمله گفتم نه ؟) بازم قلم وکاغذ رو برمی دارم مث هروز ... می نویسم اما این بار می خوام از نو شروع کنم ... شاید دیر باشه اما بهتره از فردا یا هیچ وقته ...
کاغذ برنداشتم اما تصور کردم
جاهای متفاوت و جاهای بی تفاوت با الان تصور میکنم
آره تصور کردم. بعدش دیدم اینی که الان هستم هیچ ربطی به چیزی که می خواستم باشم نداره
هر چه متصور می شوم همان ام که ساختم ...
سارتر خوب می گفت ...
سلام.
سلام ...
من و کاغذ وقلم رفیق همیشگی هستیم ...
بارها نوشتم از سر از نو از آغاز اما تغییری ندیدم ...
این حق من نبود از زندگی ...
گرچه خود کرده را تدبیر نیست ...
حرف حرفه دله آقا جان ...
به تعداد نفس هام مرور کردم هر روز از زندگیمو و رج زدم کلاف آرزوهامو اما فقط رسیم به هیچ ...
هر روز بخ خودم نمره میدم یه صفر گنده ...
این سهم من نبود ونیست اما ...
امید نمرده و آرزو هنوز زندست ورویا بیدار(چقده اسم توی این جمله گفتم نه ؟)
بازم قلم وکاغذ رو برمی دارم مث هروز ...
می نویسم اما این بار می خوام از نو شروع کنم ...
شاید دیر باشه اما بهتره از فردا یا هیچ وقته ...
آره.چند تاش درست در اومده
ehe
ای بابا این چه وضعشه؟
خداحافظی یهویی بدون اجازه به پاسخ
خدافظی واسه چی ؟ با ما قهر کردی ؟
خب شاید این خدانگهدار یه پست عصبانی باشه فقط.
یا وبلاگتو بستی واقعن؟
تصور من التیام زخم هایی ست که سکوتی موحش اند.
سلام.
نه کاغذ اما اینقد تو ذهنم گفتم و گفتم که خدا میدونه ...
سلام عزیزم من برگشتم کلی اینجا تغییر کرده
میگم میخوام این کاره که گفتی رو انجام بدم خود انگاری کاغذی شاید تکلیفم با خودم معلوم شد
جدن قصد نوشتن داری حسن؟
نه. تا حالا امتحانش نکردم!
سال نو ات مبارک باشه.
امیدوارم سال آینده باز هم بنویسی