پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

ان در عجایب...

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:

«برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند.»

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

«بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»
حالا یه سوال شخصی:به نظر شما اگر مثلا مولوی دندون درد داشت بازم این شعر هاشو میتونس بگه؟
نظرات 4 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ

خدای من... :))))))
امروز ما رو از عزا در آوردی

:-)

مینا سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.shabnamehayeinchandrooz.blogsky.com

از عرب جماعت چه انتظاری میشه داشت!؟
میگن مولوی بسی عاشق بوده و این حرفا ولی خوب تا حالا ندیدم کسی با دندون درد این شلکی بتونه زندگی کنه:دی

موافقم شدید کم ا...

حسین یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://ialone.ir

شاید میتونست به هر حال عجایبه دیگه !

شاید !!! محاله داداش

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:17 ب.ظ

اره این اعراب خیلی بانمک اند..بهم می گند از عربستان هر چی بخوای واست سوغات می یاریم!! گفتم مرده و حرفش! من حجرالاسود می خوام :))

:-))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد