پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

حسن...

توی ده شلمرود حسنی با دخترا بود

حسنی نگو بلا بگو  خر خون خرخونا بگو

موی کوتاه ریش بزی ناخون عجیب واه واه واه

یه روز که از راه میومد خسته و پاره میومد

چشش به کوچه بودشو ..سخل و داغون میومد

یه هو یه سرفه کردش دوید تو سینه دردش

یک نفسی تازه کرد شکر بی اندازه کرد

که ای خدای جینگیلی خوشگل و مشگل فینگیلی

شکرت که من نمردم جون تو کم آوردم

مزه خون میده دهنم نکنه بفهمه باز ننم

سیگار نازنینو شلوار توپ جینو

قهوه تلخ ترکو دخترای بزرگو

تا نفس آخری فقط حسن مشتری

اما یه روز که جونش افتاده بود تو خونش

یاد گذشته ها کرد کدخدا رو صدا کرد

کره الاغ کد خدا  یورتمه میرفت تو کوچه ها

به اینطرف نگا کرد نگاهاشو سوا کرد

هرچی که گشت حسن نبود الاغه شاکی شده بود

تا که رسید قبرستون از اون ور هندستون

دید که همه سیاهن ماتم و درد و آهن

عکس حسن رو خاک بود خاکی که سرد و پاک بود

...بقیش حالش نیس فعلا


نظرات 4 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ب.ظ http://discography.blogsky.com

bahal bud ama heyfe vagheiish nist!!!!!!!!

مریم یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:58 ب.ظ

عکس حسن رو خاک بود خاکی که سرد و پاک بود...
...هول نکنی که شاد بود/رونق زیر خاک بود
قصه های حسن دار یه خط نبود کتاب بود
...بقیش هم که حالش نیست فعلن

مرسی که زور زدی .من تو ۱ دقیقه زور زدم تو چن تا ؟! :-)))

حسین دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://kch.blogsky.com

قافیه هر چند غلط میشود (بود)
بقیشم حالش نیست فعلا
خدا بیامرزه

من هیچ غلطی نمی بینم.در شعر این تیپی که معر باشد لحن هم نوعی قافیه سازی می کند.این که حالش نیست به خاطر این بود که همه از ته قصه مشترکیم اما توی طولش چی میشه.؟ بیشتر نیومد

مریم دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ

نیم دقیقه /نتونستی رکورد منو تو شعر گویی بشکنی /تازه اینکه گوشی تلفنم دستم بود داشتم حرف میزدم رو به حساب نمیارم/تخفیف میدم چون شمایی
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد