پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

مستجاب و الدعوه...

ساعت پنج و نیم صبحه و من خوابم نمیبره و یه جورایی تو اون خنکی صبح کیف میکنم زیر پتو.دیشب بدجوری بارون میومد و رعد و برق چنان صدایی داشت که فیلای باغ وحش عاجاشون ترکیده بود به گمونم و من اصلا تو خونه هیچ اهمیتی نمیدادم و حالی میکردم با شرشر بارون و دعا می کردم سیل بیاد مدرسه تعطیل شه.ساعت نه شبه.بابا میاد تو اتاق میگه نمیترسی بچه؟! من میگم میشه فردا من دیرتر برم آخه مثکه سرمایی چیزی خوردم و بابا انگار که یه نفر بگه کلاغای هوخشتره از خوردن ریواس در دو هزار سال پیش اسهال شدن همونقدر عکس العمل نشون میده و میره تو حال جلو تلویزیون.صبح سیل اومد و من همزمان سرما هم خوردم و چه سیلی .ساعت ۵:۳۰ صدای رودخونه از بیرون میومد و من بابا رو بیدار کردم که پاشو این صدای چیه؟ و بابا ...بابا مغزش خاموش بود و دست و پاش روشن.لخ ولخ رفتیم دم در .دیدیم خبری نیس.همه جا حسابی خیسه.من یه نگاه سر کوچه کردم و دیدم:زپلشک!...یه چیزی رنگ این وانت آبیا تو یه رودخونه داره قل میخوره و از جلو کوچه رد شد.بابام با دیدن اونهمه آب که از سر کوچه مون رد میشد سیبیلاشو از دس داد و من تو فکر این بودم که آخ جون مدرسه مالید.شانس آوردیم که یه انبار بزرگ شرکت برق با دیوارای بتونی قسمت وسیعی از اون منطقه رو پوشش میداد و سیل با خوردن به دیوارای اون تغییر جهت داده بود.وقتی سیل تموم شد ۱: دو نفر مرده بودن(از آشنا ها) ۲- یه دکتری تو اونجا بود که خیلی تخمی بود و بی سواد و هی زرتی به همه کرتون میداد آب از این ور خونهش وارد شده بود مجبور شده بود دیوارو سوراخ کنه که اون آبایی که با شیرا مخلوط کرده بوده خونشو نبره.۳- دوستی داشتم که یه فروند سگ آلمانی جرمن شیپر از آب گرفته بود و ایشون ظرف مدت دو سال به دیویس میلیون نقطه ادرار فرمودن .۴- من ۳ روز تعطیل بودم و آخ که چه صفایی داشت.اصلا نمیتونم بیان کنم!مخصوصا که خونه عمه و عمو ها نزدیک بود و ما هی خونه هم پلاس!...البته از اون موقع دیگه همچین دعاهای نقلیم مثه آی الهی آب حموم گرم باشه یا الهی پدر پینوکیو اشتباهی نشینه  رو صورت پین پین یا الهی ...بگذریم.

نظرات 5 + ارسال نظر
باران شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ http://baraniam1365.blogsky.com

سلام

با مزه می نویسی

یه جورایی خوشم اومد

راه رسیدن به موفقیت رو به هیشکی نمیگن

هر انسانی ودیعه هایی داره که کمی هوش و خلاقیت اگه به کار ببره

میتونه به هدفش برسه

خودت اید راهشو پیدا کنی

چون هنرمند آفریده شدی

همه مشکل همینه.فایندینگز

یاقوت یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ http://yagootesorkh.blogsky.com

سلام
آخ گفتی!!!!!!! ای کاش سیل میومد همه ما انسانهارا با هم میبرد ..
که تو این دنیانبودیم واینهمه زجر نمیکشیدیم نه مدرسه ایی نه خونه ایی نه همسری اما نه اینطوری از خود راضی بودنه ....
ولی ای کاش اینجا لا اقل سیل میومد منو میبرد .اگر دعا هات میگره دریغ نکن
خصوصی

:-ژ)

من یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:11 ب.ظ http://koralin.blogsky.com

چی شد ؟ چی شد ؟
من که سر در نیاوردم !

no problemo

حسین پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ http://ialone.ir

قشنگ بود

چشات قشنگ میبینه.ممنونز

مریم جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ

ها؟

ها ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد