پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

سبزی پلو..

سال چهارم دبیرستان تموم شد و من آدمی بودم که ازخوشحالی نمیدونستم که سربازی چیه؟ ۲- کار چیه؟ ۳- زن!!علی الخصوص چیه؟! ۴ - همکار مادر فلان و برعکسش چیه؟...و قص علی هذا.



تلفن خونه زنگ میخوره و دوستی از اراذل فشن میفرماید که:ای فلانی.ای تپه شانس.ای الاغ ثم طلا.ای گاریبالدی بی سرنیزه.بلند کن اون تن لشتو بیا سر کوچه روزنامه کنکور داره میاد.

سخن از فراخنای گلو آمد که:زپلشک جانا.من همی کنکور را به روی بیضتین اسب رستم دایورت نموده ام و مرا امیدی نیست معهذا هم اکنون روانه خواهم شد.لختی بدرنگ !

اکنون در سر کوچه غلغله ای است.سیگار ها در دست بعضی فر میخورد و بعضی خانمها در چنین لحظه حساس بیشتر در حال اسکن اعذاب تا حرص نتیجه!

روزنامه رسید.من بیخیال هستم.من احمقم.نتیجه ها خارق العاده است.دوست خر خووانم لیسانس کشاورزی! با معدل ریاضی ۱۹  و من لیسانس برق و قدرت با معدل ریاضی ۱۴ ! .


سالها گذشته و من به فکر اینم که زحمت کشیدن چقدر موثر است!

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ

کلن تاثیر نداره؟واقعن اینطوری فکر میکنی؟

ولی من فکر میکنم زحمت کشیدن هم لم(به کسر لام) داره

@

من نه.همه چی به عنایته نه به تلاش

مریم پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

عنایت یعنی چی؟

@

شانس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد