پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

فشار باخت....

دارم زور میزنم و عرق میریزم.دارم ضعفمو انکار میکنم.اصلا دارم جر میدم خودمو.اما عقب نشینی و  و این حرفا نمیره تو کتم.حالا نه اینکه مثلا ما همچین توفه ای هستیما .جان شما نباشه جان خدیجه کلفتمون نمیتونم آخه باخت بدم.سرم درد میگیره.رگای گردنم همچین قولوپی میزنه بیرون.احساس میکنم اگه صدای 46 تا از مهره هامو در نیارم قولنج میکنم.یکی نیست به این  صاب مرده بگه آخه تو که نمیتونی ببری چرا بازم میای هی خودتو این رو اون رو میکنی.بابات چی میگفت؟نمیگفت آقا ما لب دریام که میریم باس با آفتابه بریم؟بردی؟...د نبردی...!  حالا یه بارم که بردی که باز نگا نکردی آفتابه سوراخ بوده!..د لا مصب هی...اوهوی...کار مهمتر از شطرنج بازی کردن نداری تو؟!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 ق.ظ

این بچه اشک ریزان هم باخته ؟

بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد