پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

خواب مغشوش

به عنتری میمونه که لوتیش زده باشه در ماتح-تش.به عنتری میمونه که بعد از اینکه لوتیش شوتش کرد در رفته باشه و اومده باشه تو یه خونه بگه من از این پس ریاست کل شمایم! یم. بعد فکر کن چی میشه.صبح که میاد بلن شه صورتش عین جارو رو موکت خش خش میکنه با بالش.خودشو میخارونه.زنش شاکیه .میگه آخه عنتر نه به خیکت نه به پشمت نه به چیت آخه من زنت شدم.اشاره میکنه به اونجاش.عنتر بی تربیتیه.البته که هیچکیم نمیدونه از کجا اینهمه ثروت به هم زده.مهمتر از اون زبون آدما رو یاد گرفته.باشون حرف میزنه.اشک میریزه.فحش میده.اما طفلی زنش.باباش به زور دادش به این و الا این که عاشق آمیتاپاچان! بود که.هی هی.من خودم یه شیپیشم تو تن  این میمون دارم یه عمر میبینم اینا رو.خیلی لجم در آد میرم یه گاز خطرناک ازش میگیرم یه چیکه دلم خنک شه.البته یه بارم بد جور نزدیک بود ما رو له کنه.جس زدم و الا الان مولکولامم پوسیده بودن رفته بود پی کارش.شنیدم از این عنترا زیادن .راسش هوس سفر کردم.هوس سفر به تن یه عنتر دیگه.ببینم پشمای جای دیگر هم همین رنگ هستش یا که نه؟...برگرفته از  از خاطرات یک شپش

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ

چی بگیم والا
شپیشه نرفت یا رفت ؟

فعلا که اکثر شیپیشا رفتن همین شیپیش ما مونده !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد