پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

بازی...

الم یجدک یتیما فاوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک عائلا فاغنی....تو یتیم نبودی که ما پناهت دادیم؟تو گمراه نبودی که هدایتت کردیم؟تو بی کس نبودی که برات همسری فرستادیم؟....

ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم

زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا

زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد

زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا

چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود

چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا

از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی

آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را

از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی

آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا

گر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او

گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا

گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن

گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی

این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها

چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان

کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

بانک شعیب و نالهاش وان اشک همچون ژالهاش

چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا

گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت

فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا

گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان

گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا

گر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم

من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا

جنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو

من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا

گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری

که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا

گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت

هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی

ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن

تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را

اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود

یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا

چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد

ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا

روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی

پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا

گفتا که من خربندهام پس بایزیدش گفت رو

یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا

 

نظرات 8 + ارسال نظر
اشکان چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://tashkan.blogsky.com/

موفق باشین

متشکرم

مرضیه چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://www.bglife.blogsky.com

با چشمان باز ادای کورها را در می آورم..در می آورند... و بعد کتمان می شود هر چیزی که در کنار است

پیش میاد

مسافر پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ق.ظ http://doncorleone.blogsky.com

همیشه اشاره به ضد و نقیض مطالب برام شیرین بوده و همیشه کنار گذاشتن دو تا موضوع که هر کدوم اون یکی رو نقض میکنه و به قول دوستی نقشهای مثبت و منفی کنار هم باعث بیداری یه سری چیزای جدید میشه
پست قشنگی بود
ممنون

ممنون لطف شماس

کوریون جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

: )
چی بگم، بنده قدرت تمیز این بازی ها رو نداشتم هیچ وقت..
-
ممنون که هستی، تصدقت ..

مام البته یه هویی شد

مریم شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ

شعر جالبی بود

بود؟

حسین دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ http://ialone.ir

عرض ادب، حالتون چطوره ؟

به به ارادت

همسر پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام عیال شبیخون میزنی باز

خط سوم سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://manyekkhatesevomi.blogfa.com/

مولانا رو همه بااین شروع میکنن
من با این تموم کردم
مرسی

ارادت به مو لا نا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد