پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

حفاری

دونکته:(ببخشید)

1- نون تو  گو...هه

2- موفقیت تو ..سخلی

بدم میاد

از

- سوسک

-سردرد

-سرما خوردگی

-خیاطی

-اتو

-لهجه

-۵ صبح

-دایال آپ

-سی دی خط دار

-وانت آبی

-زنبور

-منت کشی

-دنبه

-زرد

-جوراب سفید

-ال ۹۰

- عمه

-عربا

-بیرجند

-شریفی-نیا

-آرین

-عطر روغنی

-لاتای داهاتی

-لامپ کم مصرف

-حسن جوهر-چی

-و.و.و.و.....

نوت بوک پولدارا

از نوت بوکی که کلیداش لیبل فارسی نداره همین بس که:


تی باهثه زطئدزئظ..سیحض-۰حثجضصییسنر.زطرطزوئبیستعثعض۰ص-ث=ضص-=ثضجصگثش/ط.طئدرذتث

من زبسیاری گفتارم خمش...من ز شیرینی نشینم رو ترش



 

 به باغ ِ عشق رفتم
و دیدم آنچه را که از آن پیش ندیده بودم
  دیدم در میان ِ باغ،
در چمنزاری که تفرجگاه ِ من بود
کلیسایی ساخته بودند
درهای کلیسا را بسته
و روی آن نوشته بودند
«تو هرگز نباید»
 پس به گرد ِ باغ در گردش درآمدم
به تماشای آنهمه گل ها که در باغ ِ عشق می رویند
 اما دور تا دور، بر جای ِ گل ها
همه سنگهای گور دیدم
و کشیشان همچون غراب در جامه های سیاه
به این سوی و آن سوی دوان بودند
و هم آنان
شادی ها و آرزوهای مرا
با بندهایی از پیچک ِ خشک
 بستند و به گوشه ای انداختند

ویلیام بلیک (1757- 1828)


عبای بلیلانه بر تن کنند به دخل حبش جامه زن کنند

میگن که خدا اول آدم و حوا و هابیل و قابیل رو آفرید و سوال من اینه که نسل بشر از کجا بوجود آمد؟آیا ما همه حروم زاده ایم؟

یادی از شما

(همسرم) کلمه جالبیه...باس ازدواج کنی.

کشف الکشوف

تصویر از فاصله بین شبکیه تا مغز سیگنال الکتریکیه....یعنی تو سه چار سانتیمتر کل عالم میشه یه سیگنال .یعنی اگه من یه سیم بکشم از پشت چشم بش سیگنال جزانر کارائیب بدم ممکن نیست باورم نشه که اونجام ...فک کن الان مثلا تصویر یه بابایی رو تو تلوزیون میبینی.اون تصویر در حقیقت یه سیگناله تو هوا که تلوزیون برات به کدایی که چشم میتونه به مغز بفهمونه ترجمه میکنه...یعنی اون بابا تو همه فضا هست فقط از تلوزیون میبینیش چون تلوزیون میتونه ببینش...اینکه میگن خدا همه جا هست ممکنه قابل دیدن باشه ...یا جن ...یا هر چی .... ممکنه خیلی چیزای دیگه هم تو فضا باشه که ما فقط نمیتونیم مفسرشو پیدا کنیم و الا شاید اصلا یه جهان دیگه ای همزمان با ما تو همین دنیا داره پیش میره فقط ما اون تلوزیون مخصوصو نداریم والا همین الان این بابایی که من دارم تو تلوزیون میبینم تو فضای حیاطم هست ...تو اونور دنیام هست حتی تو کهکشان هم ممکنه بره...فقط دید سیگنالی داشته باشی میفهمی که ممکنه بشه حتی چیزای بیشتری دید ..مثلا خدا!

همه قرآن

عسی ان تکره شیئ و هو خیر لکم و عسی ان یحب شیئ و هو شر لکم.

قلمی شد به 86

همچنان که باسن آهوی قلم را در دندان دارم در حال فکر کردن به آن سالها هستم و آن همه بیخیالی و خندیدن به ریش دلقک زمان.تاجایی که یادم میاد سیم کامپیوتر اعمال ما (و هنوز هم) مستقیم به سرو عکس العمل الهی وصل بوده و به محض اینکه یک غلطی میکردیم خداوند تمام قضا هاشو واسه ما قدر می کرد.این مدرسه ای که بنده سه سال در آن نزول اجلال داشتم جای عجیبی بود و بعدنا فهمیدیم زندان ساواک قدیم بوده و اون دریچه هایی که گفتم در اصل راههای ارتباطی به تونلهای زیرزمینی بود که بعضیاشون تا حدود دو کیلومتر(به گفته عمه اینجانب که قبلا مسئول آزمایشگاه اونجا بود و ما که اومدیم رفت!) طول داشت و به میدان معروفی در شهر می رسید.و اون حیاط بزرگ مدرسه هم در حقیقت سقف یک شکنجه گاه ساو....اکی های بی تربیت احمق بود که به حقشونم رسیدن یام نرسیدن.و یکبار فدوی به خاطر داردکه قرار شد در آن حیاط مدرسه جدیدی احداث شود و عمله بنا ها مشغول کندن بودند و بعد از کندن یک کانال یک و نیم متری به یک کانال آب رسیدند که بسیار پر آب و شفاف بود و بنده به عینه خودم آن را مشاهده کردم و معلوم نبود از کجا میآمد و به کجا می رفت.همانطور که عرض شد ماتحت کلاغهای محترم اوایل پاییز به قدر کلاهشان می شد بسکه فرچان می زدند و بالاخره فصل رینش به پایان می رسید و بنده هم همیشه مواظب بودم که مبادا دامنم تر شود و مردانگیم به لوث ملوث ان کلاغ مکدر گردد.یک روز از همان روزهای کذایی بود که در حال برگشت به منزل به اتفاق دوستان بودیم و هوا هم کمی سرد بود به طوری که کاپیشن!(به قول یه رفیقی) هامونو تنمون کرده بودیم و ناگاه کلاغی قالب پنیری دید و چنان هول کرد که رید تو کلاه کاپشن رفیق ما و بنده هم فی الفور کلاه رو سرش کردم و منظره با صفایی بود بس مستهجن و چقدر والله باظرفیت بودیم و کسی برا همچین شوخی هایی حتی به فکر تلافی نبود.خلاصه به سمت ایستگاه اول مینی بوس ها در حال برگشتن معکوس بلوار و گفتن کلمه نوید ان به سر بودیم و نوید خان هم به خاطر معلوم نیست چی همونطور با کله ان گرفته با ما میومد ٬به ناگاه یه چیزی تپ(میخوام ببینم چقدر میتونی این صدا رو محکم در آری) خورد وسط پیشونی ما و پخش شد و اولین شک من به توپخانه لشکر ۵ زرهی بود که با لمس موضع متوجه شدم گلوله آن توپخانه محترم نبوده و تف شاگرد شوفر یکی از مینی بوس هاست که فول کرده بود و از بغل ما رد شد و در حین رد شدن ایشان محتویات از ابتدای اسفنگتر اول تا اسفنگتر معده رو در یکجا مجموعا به صورت اینجانب حواله فرموده بودن و قیافه نوید دیدنی بود و فحشهای من مثل نامرد٬توله مرغابی٬گردن گلابی و ...(اونموقع باور بفرمائید اینها نجس ترین فحشها بود)شنیدنی.الغرض ما هنوز هم تا کیش به کیشمیش می شود توسط حضرت اله تنبیه می شویم و ....

سبک

یک کیلو آهن سبک تر از یک کیلو پنبس...باور نداری؟.میدونم.زمونه باورت میده

گ..وز پیج

این روزا سره رو از ناسره تشخیص نمیدم.کس نداند که در این بحر عمیق....سنگریزه قدر دارد یا عقیق....دور دور لادنه از نوع بنش یا حسین از نوع صدامش یا جرج از نوع بوشش....کو صلاح الدین ایوبی یا زکریای رازی

شُکر

بله ...دیشب پاشدم رفتم حرم.جالب بود که دم ضریح همینطور بیخودی داش اشکم در میومد.مثکه دلم خون بود اما جسمم خبر دار نبود.یه فرصتی بود براش.خودمو نگه داشتم که نچکن این یادگاران غلیظ یک عمر تحمل.

در بسترم ٬ بر روی خیالت میغلطم.خیالت تخت.

یک شب مهتاب...

قذیم دو قدم ورمیداشتن میشد دو متر.الان همون دو قدمو بر میداری ۲۰ سانت میری جلو.! بعد هی میگن ما قدیما فلان ماقدیما بهمان.(فرض کن اینجا بدترین فحشو نوشتم براشون!)

تو

اگر تو را نداشتم چه داشتم و اگرتو را دارم چه دیگر میخواهم

۱۲۳

فردا زندگیم به دو بخش تقسیم میشه :قبل ازفردا و بعد ازفردا.همیشه ریسک میکردم چونکه مغزم اطلاعات بیشتری واسه تصمیم درست لازم داشت و نداشت.

چی

قسم میخورم اگه بشه٬ بشم.

صمد آقا

خرا شادن...ندیدی؟

میکائیل

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان....همونطور  که روزه (ع) یادت میندازه که یه روز ممکنه بیفتی توام تو کوزه و گشنه بمونی٬اینکه کارتو ول کنی بت معنی بیس هزار نفر بیکار تو شهرتو بیشتر میچشونه که بیس هزار نفر چه حالی دارن و اینو بیشتر میرسونه که چرا اینقدر مدیرا باد به غبغب پر پیه و چرکشون میندازن و ملت هم اینقدر حقیرن و راضی به حتی لیسیدن زیر بغل مدیر عامل.نتوانم.میروم/

f myself

today im coming back to my old blody stinky hole

 بله ما اومدیم گفتیم آقا میخوایم بربگردیم سر کار قبلیمون و آنها آن پست فطرتان همیشه تاریخ چس خندی بر لب که مجگلی نیست..چراش بمونه .بعضی وقتا باد بادک نخش پاره میشه اما باد میزنش زمین.

پشمیمونی

آه آهویی با خری در طویله بسته اند و خر خرخند میزند که اوهوی آهو چقدر لاغری...چرا چیزی نمیخوری ..بیااا جوووو بزن بیا کاه.و آهو در فکر دشت و دویدن و علف تازه و گل و کاهو . طویله بان به ملامت آهو که تو چیستی کیستی که نه بار بری نه کره رام دهی کوفت کن آن علیق را که لاغر نشوی از برای حاکم که گنجیشکک اشی مشی را خورده و حال گوشت غزال می طلبد.بتمرگ.زرنزن.نگاه نکن.جم نخور.از خر بیاموز!

پارانوئید

وقتی یه جا آتیش گرفت و خواستی قهرمان بازی در آری خاموشش کنی اول تو آفتابه رو نگا کن که به جای آب توش نفت نباشه.بعدم که گه زدی هی فکر نکن عمدی به تو آفتابه پر نفت دادن.شانس نداری داداش تقصیر کسی نیس.از عرش به فرش

محمد رفیع

امروز رفتم مغازه دوستم...بعد یه پن سال کارمندی محیط غریب بود.آدماش فرق داشتن.به جا بفرمائید میگن بیگیر...به جا سلام میگن هوی چطوری مشتی؟....به هرکاری مجازن....مثه پشه که خون میمکه اینام بوی پول حشریشون میکنه...به هم میخندن اما سیاره ای ین واسه خودشون...تنهایی باس بیای بالا...نمیتونی آویزون شی...این یعنی یا علی مشتری برسون چون حقوقم دیگه حالا تو جیب اونه!...رفیق خوبی دارم.

اینجوریاس..

بله میگن اگه سگ پا تو گاز گرفت مشکلش اینه که تو نمیتونی پاشو گاز بگیری .... پارسا را بس اینقدر زندان  که بود هم طویله رندان ...کاسمو خالی کردم ...آبش گندیده بود....تشنم میشه اما وقت آن آمد که دستی بر زنم ...چند باید بود آخر پایبست.....میگن عمر زمین دویس میلیون ساله...موقعی که رفتم بزنم زیر کاسم چپش کنم همش به این فکر میکردم و به خودم گفتم بعضی وقتا هی آدم عکسشو میبینه تو آب ازش میترسه در میره...اما وقتی شنا یاد گرفت که مجنون شد و پرید تو آب...اوناییم که پریدن و غرق شدن تو هزاران سال گمن.مهم دله .خط میده.بش گوش دادم.گوش بده.گوش دادن.

شجاعت

دیشب که موقع خواب سرمو  رو دستم گذاشته بودم صدای تالاپ تولوپ نبضم میومد و دیدم یه کشف مهم کردم:اگه همه ماهیچه های بدن مثه ماهیچه قلب بود که ما اصلا خسته نمیشدیم .صب چشم افتاد به این ....


*امروز همه انرژیمو جمع کردم رفتم به مدیرم گفتم:دیگه نمیام سر این کار(حس عجیبی دارم)

ادامه مطلب ...

faak per second

شیش سیخ جیگر سیخی شیش زار....کارمندان فک زن و پاچه خوار مدیر تمرین بفرمایند ...یه چارده روزه فک قفل بوده خب !

اگر

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

مرگ بر وودی آلن

دیگه باس پاشم برم.خانومم زنگ زده که بیا دنبالم.من الان تو این کارخونه دلندشت تنهام.همه از دیروز رفتن و من باس سال مالی رو یه سال ببرم جلو خیر سرم.گلوم یه کم درد میکنه.دیشب سیگار زیاد کشیدم.خوابم میاد.صب تا 10 خوابیدم.یه فیلم دانلود کردم شب برم خونه ببینم.صدای ماشینا از تو اتوبان میاد.هرکی داره میگازه برسه به یه نقطه ای و واسته.باز بگازه بره یه نقطه دیگه و هی هی هی تا سالش کلا تموم شه بره تو قبر.وودی آلن تو یه فیلمی میگفت: من نمیدونم مردم چرا سال نو شادن با اینکه میدونن یه سال به قبر نزدیکتر شدن.خاک تو سرت وودی آلن که آخر سالی حالمو با این حرفت گرفتی ولی از لج تو من سال دیگه نه تو هر نقطه ای وا میستم و نه به هر سمتی میگازم.سال نو همه مبارک

۱۳۹۰

آهوی قلم را بر صفحه کاغذ سیخونک میزنم و انشای خود را می آغازم .سال نو که میاد پرنده ها زر زر میکنن و بوی گند گلها به شمام میرسد.هوا رنگ آبی مزخرفی دارد و مردم همچون عنتر لبخند میزنند و ماهی های قرمز عین توله سگی که دمش را لگد کرده باشند توی تنگ گرد مسخره وول میزنن.من قصد دارم توی سمنو جیش کنم و بعدش بروم و عیدی های بچه ها را به زور دگنک ازشان بگیرم و با اش ترقه بخرم و توی گوش بابا بزرگ وقتی که خواب است روشن کنم.دیروز مامانم حواسش نبود و من دماغم را لای پلوهایی که داشت دم میکرد نمودم و فکر کنم که دایی خورد چون وسط غذا قیافه اش مثل پیچ شد!.من امسال قطعا موهای دختر خاله ام را آتش خواهم زد چرا که بچه اش خوشگل است و همه به اون لپ گلی میگویند و به من میگویند سیاه سوخته یام (کپی - اوغله!).یادم باشد ساعت را جلو بکشم تا همه سال تحویل جر بخورند وقتی بفهمند که بیخودی ضایع شده اند و ماچ الکی نموده اند و امسال اگر پدرم برایم دوچرخه نخرد از این هم بدترم و همین الان که زد توی گوشم که ده بار نگو بچه میخواستم بروم و سند خانه و دسته چکهایش را که زیر تخت است بردارم و بدهم به نمکی.خدا بش رحم کرد که انشایم مانده بود و الان فکر میکنم که سبک شدم.!

مام قاطی؟

هیچوقت دوست ندارم قاطی سی عا ست ! شم چون اعتمادمو به همه چی کم میکنه اما دلم میخواد یعنی از ته دل میخوام ای ک ثافت قذافی رو...ولش کن حوالش میدیم به خدا.احتمالا بهشت درخواست نیرو کرده اونم این سگو ول کرده که پرش کنه.بار الاها دیلیت کن این مرتیکه رو.بسه.آمین

ادامه مطلب ...

2a

دعای پارسالم:

خدایا

      یه کاری کن دست آخر هیچکس احساس نکنه که حروم شده.

     من رو معیار خوشبختی دیگران قرار نده.

     خدایا اینقدر رسیدن به هدف برام مهم نیست که بدونم تو مسیر درستم

     نشانه های درست رو پر رنگ تر کن وسط این همه نورهای رنگ و وارنگ.

     خدایا نمیگم رنج و غم نمیخوام ...اما میگم ازم امتحان سخت تر از حد توانم نگیر.

     خدایا دوست داشتن مردم سختم شده،نرمم کن.خدایا ....


دعای امسالم: خدایا جان ما عمر کسی نزار تلف شه!

خدایا به همه حال بده

خدایا مسیر درست باشه طولش مهم نیس

نشونه ها رو بده دستم@به چشام اعتماد ندارم

امتحان سخت بگیری ممکنه اصلا دیگه مدرسه نیام

مردمو هنوز دوس ندارم @ یادم بده

زلزله ژاپن


خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز....کز این شکار فراوان به دام ما افتد

دقیقه های آخره

این چن روز آخر سال حس اون موقه هایی رو دارم که تو کلاس درس منتظر بودم زنگ بخوره و اون ده دقیقه آخرش یه ساعت میگذشت.

شط رنج

همه بازی به ذکاوت نیست ...مهره هاتم باس جای درسی گذاشته بشه و الا گسترش نداری چابکی نداری ولی اگه وضعیتو عوض کنی بیشترین لذتو داری

یک شب مهتاب

بهله ما تو تهرون!!  دنیا نیومدیم اما دستمون اومده که کسی که دروغ میگه قیافش چی شکلیه یا کسی که زنباره است از رو واو و ازش تشخیص میدیم یا کسی که میخواد سرت کلا بزاره رو مثه کره مچشو میگیریم اما همه تخصص هامون سر چیزای منفیه.تو تشخیص محبت٬عشق٬ شادی٬ فرصت تازه....قد گاوم نمیفهمیم!!!!فهمم!!(همه جیگر) علتشم یه چیزه: ما همش ترسیدیم!

جاده بس طولانیه ٬ خوابم میاد!

همسرعزیزم تحمل کن.بالاخره از رو باند مشکلات بلن میشم.دارم زورمو میزنم.نمیدونم چرا نمیشه.حالا فعلا تحمل کن.دارم زورمو میزنم که بشه.میخوام بلن شم.....فعلا نمیشه!


تاهل

فکر میکنمی که تاهل همانا این باشد که از نکبت تجرد آزاد.عاچق!.یعنی ترمز ABS.یعنی سوختن دلت واسه خدا که چرا همیشه تنهاس!

آرزوها

آیا شود که من در سرای خویش بر نشستمی و باران اشرفی همی بر آستانم ببارد و از هر سو اطعمه و اشربه روان و بر چهار گوشه تختم غلامان و باد زدندی مرا و من نوشمک مکیدمی و پلاستیک دون دون ترکاندمی و جدول حل نمودمی و همچنان به لطف خدا شاکر و بد جور ایمان آوردمی آنطور که کس نتواند؟!!!!

اوووف جان غ غ غ ذا

یه چیزایی هس که ندیدی وقتی میبینی فک میکنی ا ا ا اینو برا تو خدا آفریده انگاری...این غذا برا من اینطوری شده.نگاش میکنم چپ میکنم!


نامه ای به آینده

کلیک

تو این سایت یه ایمیل بزن به خودت یه ایمیلی که میخوای مثلا سال دیگه دستت برسه

خواب

دیروز دوستم زنگ زده که خواب دیدیم جنابعالی شیرینی پخش می فرمایید!....بنده امروز یک نفر اوزگل به مجموعه ام به زور اضافه شد.این هم از علت شیرینی دادن...خوابت بخوره تو سرت

مقصد...

به گمانم پنج مرحله داشته باشد.مرحله اول همچون طلب٬ به دنبالشی میروی یا به دنبالت می آید تا می یابی.مرحله دوم از خودت میگویی و از خودش میشنوی.در مرحله بعد فرض کن همچون اطمینان خاطر کودکی که به آسودگی میخوابد و دیر هم٬ چون میداند مادر هیچگاه خواب نمی ماند و او صبح به موقع بیدار میشود .در مرحله چهار همچون پدری که سالها برای کودکش حساب پس اندازی پر میکند برای آینده اش تا  روزی که خواست بپرد بالهایش قوی تر باشد٬ پولی را که از عمرش جدا کرده و کودک نمی داند.اما در مرحله پنجم گویی بود و نبود او فرقی ندارد٬مستغرقی!.

به یاد

میزمیزم :-)

خوش ترم

از وقتی که خادم حرم شدم و خواب میمونم بعدش به زور میکشدم که پاشو بیا ،خوشترم/حالا به هر معنی! خشک و ترم -آتیش نمیزنه ولی آبم نمیریزه.الافیم دست خودمه.دارم  تصمیم میگیرم که بپرم تو آب یا بزنم به آتیش.

مغز ابولعجایب

-ببخشید آقایه؟ ..ااام...ااااممم... نجاتی؟

-بله جانم؟

-مو کاشتین؟

-آره

-لاخی چند در اومد؟!!!!(اینو خیلی جدی گفت به روج پدر ژپتو قسم)

خواب مغشوش

به عنتری میمونه که لوتیش زده باشه در ماتح-تش.به عنتری میمونه که بعد از اینکه لوتیش شوتش کرد در رفته باشه و اومده باشه تو یه خونه بگه من از این پس ریاست کل شمایم! یم. بعد فکر کن چی میشه.صبح که میاد بلن شه صورتش عین جارو رو موکت خش خش میکنه با بالش.خودشو میخارونه.زنش شاکیه .میگه آخه عنتر نه به خیکت نه به پشمت نه به چیت آخه من زنت شدم.اشاره میکنه به اونجاش.عنتر بی تربیتیه.البته که هیچکیم نمیدونه از کجا اینهمه ثروت به هم زده.مهمتر از اون زبون آدما رو یاد گرفته.باشون حرف میزنه.اشک میریزه.فحش میده.اما طفلی زنش.باباش به زور دادش به این و الا این که عاشق آمیتاپاچان! بود که.هی هی.من خودم یه شیپیشم تو تن  این میمون دارم یه عمر میبینم اینا رو.خیلی لجم در آد میرم یه گاز خطرناک ازش میگیرم یه چیکه دلم خنک شه.البته یه بارم بد جور نزدیک بود ما رو له کنه.جس زدم و الا الان مولکولامم پوسیده بودن رفته بود پی کارش.شنیدم از این عنترا زیادن .راسش هوس سفر کردم.هوس سفر به تن یه عنتر دیگه.ببینم پشمای جای دیگر هم همین رنگ هستش یا که نه؟...برگرفته از  از خاطرات یک شپش

مصائب تاهل

اتاقمو رنگ میزنم.یه دست.دو دست.سه دست.لامصب نمیپوشونه.معلومه که من اصلا نمیتونم چیزیو رنگ کنم همینطور کسیو.الا از نفس بیوفتم.

ما اینکاره نیستیم.

کشتی

بعضی وقتا یه اعراب همه چیو بالا پایین میکنه .اشتباه کوچیک تو ممکنه تبعات بزرگی داشته باشه .به هرچی که از تو بزرگتره و نمیفهمیش احترام بزار.ممکنه از پسش برنیای اگه چشش بیوفته دنبالت.هرچیزی که تو این دنیا عظیمه قطعا قدرتی داره.غافل نباش.نظر نده.بترس.کارتو بکن.